غمخوار من ! به خانه ی غم ها خوش آمدی
با من به جمع مردم تنها خوش آمـدی
بین جماعتی که مرا سنگ می زنند
می بینمت ، برای تماشا خوش آمدی
راه نجات از شب گیسوی دوست نیست
ای من ! به آخرین شب دنیا خوش آمدی ...
پایان ماجرای دل و عشق روشن است
ای قایق شکسته به دریا خوش آمدی
با برف پیری ام سخنی بیش از این نبود
منت گذاشتی به سر ما خوش آمدی
ای عشق ، ای عزیز ترین میهمان عمـر
دیر آمدی به دیدنم اما خوش آمدی ...
نظرات
ارسال یک نظر