شور بیتابی
ز انس خلق بیزارم به این ویرانه میسازم
*****************
کشم تا کی ز پستی منت این می پرستان را
ز یمن عشق دل را بعد از این میخانه میسازم
*****************
ندارد نسبتی با دیگران اشعار من هر گز
بیاد آشنایان معنی بیگانه میسازم
***************
به بینم موج را آموزم از وی شور بیتابی
کنار بحر مثل عندلیبان لانه میسازم
*************
بهر محفل بود پروانه شمع محفلم آنجا
بهر جا شمع باشد خویش را پروانه می سازم
************
محبت گر مرا در قید زندان افگند دایم
بپاس عشق با هر قید و هر زولانه میسازم
*************
گهی دارم سراغش همچو مجنون در بیابانها
گهی زاهد صفت با سبحهء صد دانه میسازم
**************
نهد پا گر بگلشن آن صنم از رشک میسوزم
ز داغ دل برای سیر او گلخانه میسازم
************
روم در خواب تا گردم رها زین فتنه انگیزان
به شبها« رونقا» چون طفل با افسانه میسازم
نظرات
ارسال یک نظر