سید عطاالله میرزاده

داستان چوپان و تاجر

چوپانی و تاجری دوست بودند و هردو هدف مشترک دور دنیا دیدن را داشتند، تاجر یه عمر پول جمع کرد برای هدفش ونهایت بعد 30 سال که خواست دور دنیا را ببینه از دنیا رفت و موفق نشد و چوپان هر روز با گوسفندانش به یه نقطه از دنیا رفت و بعد 30 سال در نهایت سلامت به شهر اصلیش با کلی ثروت اومد...
صبورانه در انتظار زمان بمان! هرچیز در زمان خودش رخ می دهد. باغبان حتی اگر باغش را غرق در آب هم کند درختان خارج از فصل خود میوه نمی دهند... 

نظرات

پست‌های پرطرفدار